دوره های متعددی است که جملگی مان از بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر ناراضی هستیم و مدام انتقاد کرده ایم که این جشنواره به قاعده جهانی و قامت سینما و ارزش هایمان نیست . خواهان این بودیم که باید فکری به حال آن کرد و به عبارت درست طرحی دیگر در انداخت . مستقل شدن بخش بین الملل به هر صورت رویکردی شجاعانه بود که خوشحالی بسیاری را در پی داشت؛ ولی در عمل نشد آن چیزی که انتظار می رفت ، نه حتی به قاعده ی ایده آل که به تناسب سرمایه گذاری مادی و معنوی و انگیزه کشی هایمان هم خروجی نداشت .
توجه داشته باشید که در تفاوت آماری این دوره با گذشته بی شک جهش هایی رخ داده است و بدون اینکه بخواهیم در ارقام ارایه شده توسط مدیر ارشد جشنواره شبهه ای تزریق کنیم و حتی بپذیریم که «بابت مستقل شدن بخش بین الملل هیچ هزینه ی ویژه ای تحمیل نشده است» (۱) و دو خرجه شدن ، مانند تبلیغات و نشریات و ستادهای مختلف خبری و غیره را نادیده بگیریم؛ اما از این رویکرد که «ما خودمان هم این دوره را دوره قلق گیری و شناسایی نقاط قوت و ضعف مان می دانیم» (۲) نمی توان گذشت ؛ آنهم در شرایطی که تیتر «سی و سومین دوره» بر انواع نمونه تبلیغات جشنواره حک شده بود و برای هر مدعوی حیرت انگیز بود که با سی و سه دوره پشت سر و سال ها تجربه جهانی در زمینه سینما و فستیوال ، اشکالات بدیهی و اساسی چرا در این رویداد بین المللی به وضوح خودنمایی میکند؟ حال اگر تیتر امسال «اولین دوره» بود، شاید توجیه پذیرتر می نمود.
به نظر میرسد مشکل اصلی از ناحیه کارشناسان کم تجربه در حوزه سینما نشات یافته و بر ساختار جشنواره سرایت کرده است. احتمالا که نه ، بلکه به یقین ، وقتی چنین مدیرانی درپاسخ انتقادات ، مبادرت به استفاده از جمله هایی مانند «اشکال تراش» و «ایراد بنی اسراییلی» گیر ، (۳) می کند، نقطه کور قضایا بروز می یابد . ولی مگر می شود واقعیت ها را کتمان کرد وقتی اعم از سینمایی ها و رسانه ها (۴) به سیاق دوره های برپایی همزمان با بخش ملی ، ناراضی و منتقد هستند؟ بنا براین نمی توان همه را اشکال تراش و ایراد بنی اسراییلی گیر به حساب آورد.
علی ایحال ما بدون اینکه از حمله پیشاپیش این مدیر میانی جشنواره عقب بنشینیم و از «مارک» ایشان مبنی براینکه «کسانی که چنین دیدگاه هایی را مطرح می کنند نگاه و تعریفی که از سینما دارند کاملا تجاری است»(۵) واهمه ای به خود راه بدهیم و خیلی سخن جناب را که «مدیریت سازمان سینمایی و البته من کمال گرا هستیم»! (۶) جدی بگیریم و منتقدان در نقطه مقابل کمالگرایی ایشان را سطحی گرا و مرتجع بشماریم ، براین باوریم که مدیریت حرفه ای در عصر حاضر اساسا با آزمون و خطا بیگانه است . یعنی آقای رضاداد درمقام مدیری پرسابقه با همان صداقتی که این دوره را«قلق گیری و دوره شناخت قوت و ضعف» های خودو همکارانش دانسته و آن را رسانه ای کرد ، این توقع را نیز ایجاد می کند تا مشاوران و مدیران خود را مواخذه کرده و نتایجش را رسانه ای کند که چرا در سطح فستیوال قدیمی فجر باید دست به آزمون بزنند.
واقعا اگر قرار بر حرکت تجربی و خطا پذیری باشد که همه منجمله این نگارنده هم می تواند مدیر باشد ، در حالی که فرق امثال «من فهیم» با ایشان مدیر و مشاور در همین نقطه زمین است که نگارنده هم بلدم کار را کلید بزنم و الا بختکی جلو بروم تا در حین حرکت ، دست اندازها را بشناسم و بعد که پنچر شدم بررسی کنم که آیا زاپاس دارم یا نه و آیا زاپاسم بادش دقیقا متناسب با وزن خود رو و جاده است یا نه، که هنر نیست! در دنیای امروز پروژه های کمتر از این را هم به فردی واگذار نمی کنند که ار قبل دقیقا و تحقیقا نمی داند قرار است چه اتفاقی بیفتد . اینکه در دوره های گذشته جشنواره ، ضریب اشغال صندلی سالن ها ۳ درصد بوده و دراین دوره به ۲۰ درصد رسیده است ، هدف همین بوده است ؟ پس کمال گرایی مورد اشاره آن جناب چه می شود ؟ آیا نباید ضریب اشغال نزدیک صد می بود ؟ وقتی مهمان مهم جشنواره یعنی آقای کریستف زانوسی می گوید «یک سالن پر یعنی یک جشنواره معتبر» و بولتن روزانه جشنواره آن را تیتر می کند ، ضریب ۲۰ درصد اشغال چه افتخاری دارد ؟ آیا نباید مدیران میانی اهل آمار ، پاسخگو باشند؟
این پرسش جدی مطرح است و پیرامون آن باید به تحلیل ، نقد و بررسی نشست که آیا انتظار داشتن جشنواره ای مورد اقبال علاقه مندان با سالن های پر، ناشی از تجاری مسلکی نیست ؟ مهمان مورد افتخار جشنواره سالن های پر را نشانه اعتبار می داند و مدیر مدعو ایشان نشانه تجاری مسلکی ارزیابی می کند ! آیا با وجود سیاست های دولت که بدنبال خصوصی سازی و رسیدن به سینمایی روی پای خود است ، مقابله رسانه ای مدیران با نگاه های سینمایی مردم دار و سالن های پر، چه صیغه ای است ؟ استفاده آقایان از کلمه «تجاری» برای تحقیر سینمای پر طرفدار یعنی اینکه اساسا نمی دانسته اند که جشنواره در بخش بین الملل بدنبال چیست ؟ ضمن اینکه اگر سینمای پرفروش «اخ» است ، پس برنامه ریزی برای کارگاه های آموزش سینمای رزمی ، چگونه توجیه می شود ؟
وقتی اخبار و گزارش ها رسانه ها را رصد می کنیم و به تصاویر سالن ها و لابی های خالی جشنواره نظری می اندازیم ، همچنین گفتگوی مدیر مربوطه را مورد تحلیل قرار می دهیم ، پی می بریم که چرا «ایوبی» به دام احیای سینمای عقب مانده ی مدیران دهه شصتی و بدتر دوران پزهای «فرح پهلوی» افتاده است؛ سینمایی که سال هاست در کشورهای مدعی حمایت از روشنفکران چپ و راست صرفا کارکردی محفلی و شخصی یافته و متقابلا سردمداران فرهنگی – سینمایی این کشورها شب و روزشان صرف نجات سینمایشان از این تار و پود است.
پیشنهاد می شود تا مدیران ارشد سازمان سینمایی گزارش ضبطی نشست منتقدان فیبرشی و منتقد مجله اشپیگل با منتقدان داخلی در حاشیه جشنواره را ببینند و بشنوند تا بیشتر به بحران سینمای کشورهایی مانند آلمان و فرانسه پی ببرند ، کشورهایی که توسط کارشناسان بین الملل جشنواره به عنوان نسخه اورژینال الگویی ایران نوین معرفی و تبلیغ و ترویج می کنند. بیش از سه دهه است که ایران با تحولات انقلابیش جهان را متوجه خود کرده است و در بسیاری از عرصه های سیاسی ، اقتصادی و نظامی حرف های جدی دارد ولی از ناحیه فرهنگی – هنری تازه حالا آقایان به صرافت بازگشت به مدل های شکست خورده افتاده اند . (این سبک و سیاق فیلم سازی سال هاست که حتی در فستیوال ها هم از رونق افتاده است) درحالی که هنر و سینمای کشور نیازمند مدیرانی خلاق و مبتکر است تا با تاسی به باورها و ارزش های کهن و نوین ایران اسلامی درعین استفاده از تجارب جهانی ، مدل هایی ارایه و اجرایی کنند که تازه و خاص انقلاب اسلامی باشد .
لب کلام را می توان دراین ناحیه جستجو کرد اغلب مهمانان دعوت شده آقایان سینما و ایران را از دیدن فیلم های کیارستمی و پناهی می شناسند (نظراتشان در نشریات و تریبون های جشنواره بی محابا بازتاب داده شده است) حالا ببینید ایرانی که آنها می شناسند چگونه کشوری است و بازهم آقایان مترصد زنده کردن و تبلیغ و ترویج چنین فیلم هایی هستند و به جای شنیدن و کاربست نظرات متفاوت ، پیشاپیش همه را به تجاری مسلکی و اشکال تراش متهم می کنند . عجب ! بی پرده باید گفت (اگر چه رضا داد جایش را به مدیر دیگری داد) مدیران سازمان سینمایی اگر مایلند که جشنواره سری میان سرها در آورد بهترین راه و روش نزدیکی به ارزش های این دیار است و دراین راستا چنانچه فقط در به کارگیری افراد ، صرفا توانایی تکنیکی و تخصصی بودنشان اهمیت دارد چه بهتر که فوتبالی عمل کنند ! یعنی از کاربلدان دنیا در زمینه برگزاری فستیوال ها (که کم نیستند) دعوت به همکاری کنند تا پاسخگو هم باشند ، دراین صورت شاید بخش بین الملل فجر حداقل در حد فستیوال ابوظبی رسمیت و شخصیت جهانی پیدا کند .
پانوشت ها :
۱ و ۲ – گفتگوی علیرضا رضا داد با خبرگزاری مهر
۳ – مصاحبه آرش امینی با خبرگزاری مهر
۴ – بحث عدم حضور رسانه ها در جشنواره ، خود تحلیل مستقلی می طلبد . متاسفانه بی تفاوتی خبرنگاران و مدیران رسانه ها به بازتاب جشنواره ، پوششی بر وجود ضعف ها و نهادینه شدن آنها می شود و شده است، درحالی که اگر نمایندگان رسانه ها حضوری فعال می یافتند بی تردید هم به گرمی جشنواره افزوده می شد و هم کم و کاستی ها بهتر شناسایی می شد . در واقع انتقاد جدی به همکاران رسانه ای وارد است که چرا به صورت جدی و مانند بخش ملی به این بخش التفات نشان ندادنند تا آن «قلق گیری» مورد اشاره دبیر جشنواره عمیقا به وقوع بپیوندد ، رویکردی که مطمئنا مانع از جولان و تثبیت افراد تازه وارد به مهمترین بخش جشنواره شده و پاسخ اتهام های ناروای ایراد شده توسط چنین مدیرانی نیز داده می شد تا برای دوره های بعدی ضعف و قوت ها عیان و تذکر و تلنگری بر مدیرانی شود که تا دقیقه نود و حین جریان عملی جشنواره سرگردان و با چه کنم چه کنم جلو آمدند .
۵ و ۶ – آرش امینی – خبرگزاری مهر
ارسال نظر